در ادبیات سیاسی نوین، واژهی «امت» معنای مشخصی دارد که بر اساس آنچه در آثار و تولیدات فکری میبینیم، به پژوهش پیرامون نژادها و ملتها از لحاظ پیدایش، پیشرفت، شرایط، ویژگیها و تقسیماتشان میپردازد.
اما در آثار قدیم عربی اسلامی، «امت» به جماعتی گفته میشد که بر پایهی برخی روابط و پیوندها و بدون در نظر گرفتن نوع این روابط و پیوندها، با هم ارتباط دارند. در مثال، کسانی را که موسی (ع) بر سر چاه آب در سرزمین مدین دید، یک امت بودند: «و لما ورد ماء مدین وجد علیه أمة من الناس یسقون» (قصص/۲۳)، یا هیأت، شورا یا حزبی که برای انجام فرض کفایی امر به معروف و نهی از منکر اقدام میکند، یک امت هستند: «ولتکن منکم أمة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون» (آل عمران/۱۰۴).
همهی پیروان رسالتهای آسمانی در طول تاریخ از دوران آدم (ع) تا بعثت محمد (ص) با وجود تنوع در شریعتهایشان، یک امت الهی مشترک تشکیل دادهاند: «وإن هذه أمتکم أمة واحدة و انا ربکم فاعبدون» (انبیاء/۹۲).
در ادبیات سیاسی عصر نبوت نیز استفاده از اصطلاح «امت» نزدیک به استعمال قرآنی آن است؛ گرچه دارای چند معنا و شاخصه بود، ولی در موارد بسیاری این اصطلاح یک گونه به کار میرفت. وقتی نخستین قانون اساسی اولین حکومت عربهای مسلمان را در یثرب (مدینهی منوره) پس از هجرت رسولالله (ص) از مکه به مدینه مطالعه کنیم، درمییابیم این قانون، که منابع تاریخی و میراثی آن را صحیفه یا کتاب نامیدهاند، واژهی امت را گاهی در عرصهی دین و گاهی در زمینهی سیاست به کار برده است، ولی در همان معنای جماعت. شهروندان این دولت نوپا از مهاجران عرب مکه و انصار مدینه یا همان قبایل ساکن در یثرب همانند اوس و خزرج و همپیمانانشان تشکیل شده بود.
هنگامی که رسولالله (ص) مهاجرت کرد، هنوز همهی قبایل یثرب، اسلام را نپذیرفته بودند، ولی او این حکومت را پایه گذاشت و این قانون را تدوین نمود. آنان که مسلمان شده بودند، انصار نامیده شدند و با مهاجران، امتِ دین جدید را تشکیل دادند. با اینکه بخشهایی از قبایل یثرب بر آیین یهودیت باقی ماندند و اهل کتاب نام گرفتند، ولی در چارچوب «شهروندی» بخشی از «امت دین واسلام» و تابع دولت عربی نوپا گردیدند و با هم «امت سیاست» را تشکیل دادند. از همین جاست که میبینیم ـ آن گونه که ابن هشام در کتاب سیرت خویش نقل کرده است ـ این قانون، انصار و مهاجران را یک امت میداند که روابط، حقوق و وظایف برابری دارند. همچنین مشاهده میکنیم که این قانون، مؤمنان و یهودیان را یک امت میداند که بیتوجه به اختلافات دینیشان، امت سیاست و رعیت دولت هستند؛ «مؤمنان دینشان را دارند و یهودیان دین خود را، و همگی در نیکی و یاری برابرند».
شایسته است به یاد آوریم آن تسامح و تساهلی که پیامبر دین اسلام آن را به شکلی انحصاری تأیید، تدوین و اجرا نمود، حتی در آن زود هنگام که خطرات بسیاری او و خانوادهاش را فراگرفته بود. فراتر از این، باید توجه کرد آن یهودیانی که با مؤمنان در یثرب امت سیاست و شهروندی حکومت جدید و نوپا را تشکیل دادند، همان عربهایی بودند که پیش از اسلام به آیین یهودیت درآمده بودند. منظور همان کسانی است که از اوس و خزرج به یهودیت پیوستند. اینان از نظر نژادی عرب بودند، نه آن عبریهایی که قبایلشان بیرون از یثرب سکونت داشتند و در ائتلاف با عرب یثرب درآمدند. از طریق این گونه ائتلافها بود که قانون اسلامی، یهودیان عبری را در مجموعه حقوق و وظایف قرار داد و این ادامه داشت تا هنگامی که خیانت کردند و در طی جنگ احزاب با مشرکان قریشی هم دست شده و دسیسه کردند و این شرافت را از دست دادند. و پس از آن هیچ پیوندی با مسلمانان نداشتند و از دایرهی امت سیاست و شهروندی خارج شدند، همانگونه که در اصل بخشی از امت دین هم نبودند.
بدین گونه میبینیم اصطلاح یکی است، ولی محتوا متعدد میباشد و با تحولات زمانه، معنا و مضمون توسعه مییابد، حتی واژهی «امت» در قرآن گاهی به معنای دین، گاهی بخشی از مردم و در مواردی به معنای وقت و زمانه است. امری که میگوید زمینهی ورود یک اصطلاح، دلیلی برای تعیین معنای مراد آن است.
پانوشت:
۱.هنگامی که سر آب مدین آمد، امتی از مردم را دید که آب مینوشاندند.
۲.باید از میان شما امتی باشند که به نیکی فراخوانند، به پسندیده فرمان دهند و از زشتی بازدارند، و ایشان همان رستگارانند.
۳.به یقین این امت شما امتی واحده است و من خدایتان هستم، پس مرا بپرستید.
نظرات